صنعت مالی و بحران: نقش ابداعات

  • 2021-11-25

شتاب روند لیبرالیزاسیون و جهانی شدن در بخش مالی که در ایالات متحده در دهه 1970 شروع شد و با تغییرات در فناوری اطلاعات ایجاد شد با توسعه موازی چارچوب نظارتی سیستم که بی ثباتی به طور پیوسته افزایش یافته است همراه نبوده است. ابداعات مالی در مشتقات و اوراق بهادار, سوخت توسط یک سیاست پولی سهل انگار, ایجاد یک حباب در بازارهای مسکن و عرضه اعتباری که پشت سر هم زمانی که بحران وام مسکن وامهای بیپشتوانه در 2007. در گذشته تغییرات عمده تکنولوژیکی مانند ریلی و خودرو یا اینترنت در زمینه اطلاعات نامتقارن و پیش بینی های مغرضانه با حباب های سوداگرانه همراه بوده است و اثرات ابداعات مالی بر مشتقات و اوراق بهادار سازی نیز از این روند تاریخی مستثنی نیست.

مکانیسم های که این نتیجه تولید چه بود? چگونه می توان از بحران های احتمالی جلوگیری کرد یا کاهش یافت? ما باید محدودیت هایی را برای ابداعات اعمال کنیم? چه نقشی باید بازی مقررات?

برای پاسخگویی به این پرسشها ابتدا باید نقش ابداعات مالی در تحول بانکداری و بازارهای مالی را درک کنیم و مشخص کنیم که شکنندگی و ریسک نظام را افزایش داده یا خیر و سهم نظام را در چارچوب مقررات قرار دهیم و رابطه بین رشد اقتصادی و ابداعات در صنعت مالی را در نظر بگیریم.

این فصل به بررسی نقش ابداعات مالی در تحول صنعت بانکداری (بخش 2) و در پیشرفت بحران (بخش 3) اثرات اوراق بهادار دارایی ها (بخش 4) و اصلاحات نظارتی و نقش مشوق های عامل (بخش 5) می پردازد و در بخش 6 به پایان می رسد.

ابداعات مالی و تحول بانکداری

تاریخ اخیر بخش مالی را می توان به دو دوره تقسیم کرد. اولین, که با مقررات سختگیرانه مشخص می شود, مداخله گرایی و ثبات, سالهای 1940 تا 1970 را در بر می گیرد, در حالی که دوم دوره لیبرالیزاسیون و بی ثباتی فزاینده ای بود که از دهه 1970 تا 2007 ادامه داشت, زمانی که بحران وام مسکن وامهای بیپشتوانه شروع شد. ثبات دوره اول به شدت با افزایش قابل توجه تعداد ورشکستگی ها و بحران های ثبت شده در دوره دوم که بخش لیبرالیزه شد در تضاد است. بی ثباتی به اوج از دوره دوم ریشه در این لیبرال همراه با یک چارچوب نظارتی ناکافی غم انگیز, به عنوان بحران در ایالات متحده مشهود است, ژاپن و اسکاندیناوی.1 اما با وجود این بحران های دوره ای لیبرالیزاسیون مالی به توسعه عمومی صنعت مالی و در نتیجه رشد اقتصاد کمک کرده است.

لیبرالیزاسیون بخش مالی را نمی توان بدون در نظر گرفتن ابداعات مالی توضیح داد. به این امر باید جهانی شدن تدریجی بخش مالی و جنبش "ارزش سهامداران" را اضافه کنیم که بر بازار کنترل شرکت ها بر بانک ها و شرکت ها تاثیر گذاشته و بانک ها را برای دستیابی به سود بیشتر تحت فشار قرار داده است.

دوره دوم شاهد ظهور ابداعات متعدد در اشکال پرداخت (کارت های اعتباری و بدهی), پردازش تراکنش (دستگاههای خودپرداز, تلفن و بانکداری اینترنتی, تجارت الکترونیک برای دارایی های مالی), گزینه های صرفه جویی (مانند صندوق های سرمایه گذاری و محصولات ساخت یافته), وام (به ثمر رساند اعتباری خودکار) و تکنیک های مدیریت ریسک (مشتقات و اوراق بهادار). پیشرفت در فناوری های اطلاعاتی تا حد زیادی عامل این پیشرفت های جدید است که باعث افزایش بهره وری می شود و تنوع بیشتری از ریسک را فراهم می کند و باعث ایجاد مقیاس اقتصادی در فعالیت های داخلی و همچنین نیاز به منابع انسانی بسیار ماهر و تخصصی می شود.

قبل از بحران 2007, بانکداری از کسب و کار سنتی از پذیرش سپرده و اعطای و نظارت بر وام تکامل یافته بود, به فراهم کردن خدمات به سرمایه گذاران (دارایی/مدیریت صندوق سرمایه گذاری, مشاوره و بیمه) و شرکت ها (خدمات مشاوره, بیمه, ادغام و ادغام, اختصاصی عرضه سهام و اوراق بهادار بدهی, اوراق بهادار, مدیریت ریسک), در حالی که همچنین درگیر شدن در تجارت اختصاصی. در یک کنگلومرا مالی می توانیم یک بانک خرده فروشی پیدا کنیم, یک بانک سرمایه گذاری یا بازرگان, مدیریت دارایی, تجارت اختصاصی, و بیمه. مدل بانکی "منشا و توزیع" که اکنون بدنام است نمونه خوبی از روند تکامل صنعت بانکداری است. همزمان, اگر چه بانک ها ایجاد اشخاص خارج از ترازنامه (سیویس, لوله الفبای), این خطوط نقدینگی تضمین شد.

تحولات جدید در فناوری اطلاعات واسطه ها و بازارهای مالی را تقریبا به طور جدایی ناپذیری در هم تنیده است. اهمیت سبد سرمایه گذاری بانک در ارزش بازار به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است زیرا اکنون فرصت های بیشتری برای تجارت دارایی ها وجود دارد و این بدان معنی است که مشخصات ریسک یک موسسه مالی می تواند در عرض چند ثانیه با معاملات بازار مالی تغییر کند (به عنوان مثال با استفاده از تجارت الکترونیکی و مشتقات). صنعت بانکداری بودجه بازار خود را افزایش داده است, به خصوص در بودجه کوتاه مدت است که می تواند به سرعت منحل. در نتیجه, بانکداری در حال حاضر بیشتر در معرض فراز و نشیب و نوسانات بازار, پدیده گله رفتار, و قیمت دارایی چرخه رونق رکود.2 این به نوبه خود خطر عدم نقدینگی را افزایش می دهد. در ضمن عوامل ممکن است حتی بیشتر انگیزه را بیش از حد ریسک باقی می ماند که پنهان از سرمایه گذاران—خطرات که قابل توجه هستند اما کاملا بعید است به تحقق (دم خطر) با توجه به طرح های جبران خسارت بر اساس کوتاه مدت نتایج حاصل شده توسط عوامل دیگر.3 غرامت موثر دریافت شده توسط نمایندگان با تایید سهامداران واسطه های مالی زمانی که اوضاع خوب پیش می رود تمایل به اوج گرفتن دارد و در مواقعی که شرایط خوب پیش نمی رود انعطاف ناپذیرتر است (از نظر فنی به طور قابل توجهی محدب است) و در نتیجه انگیزه ای برای ریسک بیش از حد فراهم می کند. متناقض, افزایش در عمق بازار ممکن است با افزایش قابل توجهی در خطر سیستمیک همراه (راجان, 2006). پیشرفت بحران کنونی یک مثال کامل است.

دوره بحران و مقررات

در بحران مالی کنونی سرایت گسترش یافت و از طریق کانال های بازار تشدید شد. جهانی شدن بازارهای مالی می تواند منجر به تنوع بیشتر شود اما همچنین احتمال سرایت اثر دومینو بین نهادها و سرایت به دلیل مشکلات اطلاعاتی را افزایش می دهد. نتیجه سقوط بازار کاغذ تجاری با پشتوانه دارایی (از طریق اوراق بهادار) و بازار بین بانکی بود. بودجه عمده فروشی ساخته شده وضعیت حتی بیشتر شکننده و خود را به عنوان یک ضعف بحرانی ترازنامه موسسات مالی نشان داد, دو مورد در نقطه بودن شمال راک و لیمن برادرز (شین, 2009; ادرین و شین, 2010). اهرم به طور پیش فرض با حسابداری ارزش منصفانه تکامل یافت. با افزایش ارزش دارایی ها ترازنامه موسسات تقویت شد که به نوبه خود باعث افزایش سطح بدهی های خود شد و خریدهای جدید دارایی ها به صعود صعودی قیمت ها و اهرم ها دامن زد. این روند در مرحله دوم بحران با شروع اهرم زدایی معکوس شد.4

با این حال, در مرکز این بحران مدل سرچشمه و توزیع بود, که منجر به یک هرم معکوس از مشتقات پیچیده بر اساس وام مسکن وامهای بیپشتوانه داد. در مدل مبدا و توزیع بانک ها سعی می کنند با ایجاد وام های رهنی از ریسک اعتباری خلاص شوند و به سرعت با زنجیره ای از محصولات با ساختار فزاینده پیچیده اوراق بهادار شوند. مشکلی که در این مدل وجود دارد این است که نظارت بر وام مسکن را در برزخ رها می کند, مات است و با توجه به پیچیدگی محصولات, منجر به دست کم گرفتن سطح خطر واقعی می شود. همچنین ریسک وام مسکن زمانی در ترازنامه بانک ظاهر می شود که خودروهای سرمایه گذاری ساختاریافته به دلیل تعهدات صریح و ضمنی موسسه دچار مشکلات نقدینگی شوند. دست کم گرفتن ریسک با استفاده از مدلهای مبتنی بر سریهای کوتاه و همبستگیهای تاریخی (و توزیعهای دم چربی) بدون در نظر گرفتن ریسک سیستمیک تولید شده توسط محصولات جدید و سطوح بالای اهرم بیشتر تشدید شد. مدل های ارزیابی ریسک مکانیکی که فقط در پارامترهای بسیار دقیق کار می کنند به طور معمول مورد استفاده نادرست قرار می گیرند. کدورت مشتقات جدید (تا حدی مربوط به معاملات بدون نسخه یا (فرابورس) که ارزیابی جامع ریسک طرف مقابل را دشوار می کند) منجر به دست کم گرفتن ریسک سیستمیک فوق العاده ای شد که در بازار ایجاد شده بود و همچنین به یک مشکل بسیار جدی انتخاب نامطلوب, با توجه به اینکه هیچ کس نمی دانست چه زمانی بحران رخ می دهد یا میزان یا توزیع قرار گرفتن در معرض محصولات سمی مشتق شده از وام مسکن وامهای بیپشتوانه خواهد بود. این مشکل اطلاعات نامتقارن بازارهای بین بانکی را فلج کرده و باعث نقدینگی می شود.

زنجیره ای از مشوق های نامناسب با فاجعه به اوج خود رسید. سازمان های عمومی در ایالات متحده تشویق اعطای وام مسکن وامهای بیپشتوانه به خانواده ها با توانایی محدود به بازپرداخت وام; سازمان های نمره های اعتباری, جانبداری با صادر کنندگان اوراق بهادار, رقابت می کردند تا ببینید که چه کسی می تواند مطلوب ترین نمرات به پرخطرترین محصولات را; و کوتاه مدت غرامت در دسترس به عوامل مالی منجر به بسیاری از خطرات بیش از حد (این درست است از مبتکران و توزیع کنندگان محصولات پیچیده و همچنین از خریداران). این زنجیره در نرخ بهره فوق العاده کم است که تامین مالی حباب املاک و مستغلات رونق. این در حالی است که سیاست پولی تنها به تورم مربوط می شود و حباب های قیمت دارایی ها و وضعیت ترازنامه موسسات مالی را نادیده می گیرد.

این بحران با مقررات ناکافی ایجاد و تشدید شد. اولین نقص عمده در مقررات یک چارچوب دوگانه بود که اجازه داوری نظارتی بین بخش تنظیم شده موسسات سپرده گذاری و سیستم بانکی موازی وسایل نقلیه ساخت یافته و بانکداری سرمایه گذاری را می داد. نقص دوم از نظر کیفی و کمی ناکافی بودن سرمایه مورد نیاز بود. این سطوح پایین سرمایه با نقدینگی کم تشدید شد و سیستم را شکننده تر کرد در حالی که اهرم همچنان در حال افزایش بود. برای بدتر شدن اوضاع چون نسبتهای سرمایه ثابت باقی ماندند به جای تعدیل کردن چرخه را برجسته کردند. همچنین حسابداری ارزش منصفانه گرایشهای پروسکلیک در چرخه اهرم را نشان میدهد. مقررات مالی موفق به گرفتن خطر سیستمیک به حساب, تنظیم کننده بودند به درستی از این خطر مطلع نیست, و به طور بالقوه-موسسات سیستمیک درمان خاص داده نمی شد. تیرگی سیستم بانکی موازی و بازارهای غیر سازمان یافته مشتقات فرابورس به استتار ریسک سیستمیک اساسی کمک کرد. سرانجام, نقش مهم بازی های اعتباری به ثمر رساند سازمان ها در زمینه مقررات (برای مثال در تعیین سرمایه مورد نیاز) کاهش یافت و به یک رقابت ببینید که چه کسی می تواند پایین تر استانداردهای خود را سریع تر, بدون نظارت مناسب از هر مرجع نظارتی.

اثرات اوراق بهادار دارایی

با توجه به نقش محوری که اوراق بهادار دارایی در بحران کنونی ایفا کرده است به نظر میرسد که تحلیلی از مزایا و معایب این دارایی در راستای تحلیلی است. شکی نیست که اوراق بهادار توسعه بازارهای مالی را تسهیل کرده است و اجازه گسترش اعتبار را داده و به رشد اقتصادی کمک کرده است. با این حال بحران مالی اخیر نقاط ضعف این ابداع مانند انگیزه های گسترش بیش از حد اعتبار با به خطر انداختن کیفیت وام یا پیچیدگی محصولات ساخت یافته حاصل از این وام ها را در معرض دید قرار داده است که ارزیابی ریسک های موجود را برای سرمایه گذاران دشوار کرده است. نتیجه یک افزایش قابل توجه و در عین حال پنهان در خطر سیستمیک بود.

گسترش اعتبار و داوری نظارتی

با استفاده از اوراق بهادار, بانک ها می توانند وام های غیر نقدینگی تبدیل, مانند وام مسکن, به ابزار قابل معامله. گسترش ریسک اعتباری در بین سرمایه گذاران با ریسک های مختلف استفاده بهینه از سرمایه را تسهیل می کند و بانک ها منبع اضافی از وجوه را کسب می کنند که به شما امکان می دهد اعتبار بیشتری را گسترش دهید. همزمان, اوراق بهادار این امکان را به کاهش سرمایه مورد نیاز از نظر قانونی تصریح خود را با فروش وام به خارج از ترازنامه وسایل نقلیه. این وام ها می توانند به طور کامل از موسسه مبدا جدا شوند یا نه به منظور کاهش سرمایه مورد نیاز.5 طبیعتا توانایی حفظ سطح بالایی از عرضه اعتباری با سرمایه کمتر به بانک ها این امکان را می داد که هزینه های تامین مالی برای دریافت کنندگان وام را کاهش دهند و به افرادی که به طور معمول معتبر محسوب نمی شوند فرصت گرفتن وام مسکن (و انواع دیگر وام ها) را می دهند.6

بدتر شدن کیفیت وام

مدل مبدا و توزیع باعث استفاده از معیارهای لاکسر هنگام انتخاب گیرندگان وام و مشوق های کمتر برای نظارت بر وام گیرندگان شد. توانایی به سرعت تغییر حداقل بخشی از خطر بر روی دیگر سرمایه گذاران با استفاده از محصولات ساخت یافته, همراه با این فرض که بهره وام مسکن همیشه ممکن بود با توجه به افزایش مداوم قیمت مسکن, منجر به استفاده از استانداردهای پایین تر برای ارزیابی خطر به طور پیش فرض از دریافت کنندگان وام. این وضعیت سطح خطر را در کل سیستم مالی (کلیدها و همکاران) افزایش داد., 2008).

خطر سیستمیک بالاتر

اوراق بهادار به بانک ها اجازه می دهد تا ریسک را برای سرمایه گذارانی که بیشتر مایل به تحمل هستند توزیع کنند. با این حال, هنگام ارزیابی پتانسیل تنوع ریسک اوراق بهادار, باید در نظر داشت که خطرات متنوع کمتر سطح ریسک سیستمیک را افزایش می دهد. بدین ترتیب, هنگامی که با یک رویداد که منفی بر اقتصاد به عنوان یک کل مواجه, مانند کاهش قیمت مسکن, محصولات ساختار سخت تر خواهد شد از ابزار سنتی با رتبه اعتباری همان ضربه (کلوال و همکاران., 2008). در همین حال, خطر نقدینگی نیز افزایش یافت و به طور قابل توجهی به خطر سیستمیک کمک, چرا که وسایل نقلیه خارج از ترازنامه های تجاری مقاله صدور که توسط وام مسکن بلند مدت حمایت شد اما کوتاه بود-یا سررسید میان مدت (به طور متوسط 90 روز و یک سال, به ترتیب). بدین ترتیب اصل و منافع تا حدی با جریان نقدی تولید شده توسط رهن پرداخت می شد و مابقی با انتشار اوراق بهادار جدید پرداخت می شد. بانک ها این ریسک را بیشتر با فراهم کردن وسایل نقلیه خود با پشتوانه نقدینگی برای محافظت در برابر هر گونه ناتوانی موقت در پرداخت سرمایه گذاران افزایش دادند.7

در نهایت, ساختار محصولات مشتق شده از وام, که اغلب بدون در نظر گرفتن ریسک اعتباری اعطا شد, سخت به ارزیابی. ساختار این محصولات-که بر اساس مجموعه ای از وام ها ساخته شده است که متعاقبا به بخش هایی با پروفایل های مختلف ریسک/بازده تقسیم می شود و معمولا به اوراق بهادار پیچیده جدید بازسازی می شود (اوراق بهادار مجدد از طریق تعهدات بدهی وثیقه ای یا سی دی اف)—در نهایت می تواند منجر به کمبود اطلاعات در مورد خطرات سرمایه گذاران با توجه به فاصله خود از وام های اساسی شود و ارزیابی مستقیم را تقریبا غیرممکن کند. این تیرگی ناشی از روند اوراق بهادار به عنوان یک عامل مهم در از دست دادن اعتماد به سیستم مالی در نظر گرفته می شود که در نهایت باعث ایجاد بحران شد.8

سازمان های رتبه بندی اعتباری و پیچیدگی

با توجه به پیچیدگی محصولات ساخت یافته تصمیمات خرید سرمایه گذاران تا حد زیادی بر اساس رتبه بندی های سازمان های ارزیابی ریسک بود. بحران وام مسکن وامهای بیپشتوانه دو مشکل عمده در این زمینه نشان داد. اولا, همان مقیاس رتبه بندی به محصولات ساخت یافته و سنتی اعمال شد, در عین حال یکی از چیزهایی که مشخصه محصولات ساخت یافته توانایی خود را برای تبدیل وام های پرخطر را به ابزار بسیار دارای امتیاز با ایجاد تراشه ها با توجه به اولویت پرداخت است, هدف قرار دادن سرمایه گذاران با پروفایل های مختلف خطر.9 به این ترتیب سرمایه گذاران می توانند محصولاتی را با بهترین رتبه ممکن خریداری کنند اما بازده بالاتری نسبت به اوراق قرضه سنتی داشته باشند. علاوه بر این بانک ها اطمینان حاصل کردند که تراشه های پرداخت به گونه ای طراحی شده اند که به سختی حداقل شرایط لازم برای رتبه بندی سکی را دارند (عملی که به عنوان رتبه بندی در لبه شناخته می شود). در مرحله دوم, سرمایه گذاران برای این واقعیت است که رتبه بندی اعتباری در محاسبات که تنها در نظر گرفته شد به طور پیش فرض بر اساس حساب نمی ریسک و نادیده گرفته خطر که رتبه بندی خود را می تواند به سمت پایین تجدید نظر و یا این که وضعیت بازار مسکن می تواند تغییر (صندوق بین المللی پول, 2008). یکی دیگر از عوامل است که کمک به مطلوب رتبه بندی محصولات ساخت یافته در مقایسه با اوراق قرضه سنتی این واقعیت است که سازمان های رتبه بندی صادر کنندگان کمیسیون های بالاتر برای محصولات ساخت یافته متهم است.

اصلاح مقررات و مشوق ها

ابداعات مالی مانند هر پیشرفت تکنولوژیکی می تواند کارایی اقتصاد را بهبود بخشد یا فعالیت هایی را معرفی کند که منافع خصوصی و همچنین هزینه های اجتماعی را ایجاد می کند (اثرات خارجی منفی). ابداعاتی که بازارها را ارتقا می دهند و ابزارهای مالی را فراهم می کنند که امکانات جدیدی برای تنوع و پوشش ریسک فراهم می کنند (مانند گزینه ها و گزینه ها) و کمک به غلبه بر مشکلات اطلاعات نامتقارن (به عنوان مثال قرارداد بدهی معمولی) سودمند هستند. نمونه هایی از احتمال دوم شامل ابزارهای مالی است که جستجوی اجاره را تسهیل می کند, بهره گیری از سرمایه گذاران یا مصرف کنندگان از طریق مبهم سازی, تورم حباب های سوداگرانه, افزایش شکنندگی سیستم, و داوری نظارتی در صورت وجود مقررات کافی. پس از ظهور بحران اقتصاددانان برجسته و تصمیم گیرندگان عمومی (پل ولکر, لرد ترنر, پل کروگمن, سیمون جانسون و جیمز کواک, اما چند مورد) شک و تردید خود را در مورد کمک های مثبت ابداعات مالی ابراز کردند. با این وجود بدیهی است که بسیاری از ابداعات مالی رشد اقتصادی را تقویت کرده اند و رابطه بین پیشرفت مالی و پیشرفت اقتصادی به خوبی مستند شده است (لوین, 2005). همچنین باید به یاد داشته باشیم که ابداعات مالی (به عنوان مثال سرمایه گذاری خطرپذیر) سهم مهمی در توسعه فناوری های جدید و شرکت های نوین در بخش های مختلف داشته است.10

نحوه استفاده از ابداعات توسط انگیزه های عوامل اقتصادی تعیین می شود که به نوبه خود تحت تاثیر چارچوب نظارتی قرار می گیرند. برای مثال برخی از تحلیلگران در حال بررسی میزان فشار برای تولید ارزش برای سهامداران و نقص احتمالی در مکانیسم های حاکمیت شرکتی به بحران کمک کرده اند. مسوولیت محدود سهامداران در بستر ضمانت سپردهگذاری و سیاستهای صریح یا ضمنی (برای شکست بیش از حد بزرگ) سرمایهگذاران را به سمت مطالبه گزینههای پرخطر سوق میدهد با توجه به اینکه سودها خصوصی هستند و ضررها در صورت ورشکستگی تا حد زیادی به دوش جامعه است. بنابراین سهامداران با قراردادهای جبران خسارت برای مدیرانی که ریسک پذیری را تشویق می کنند موافقت می کنند و یک بسته پاداش که در هنگام کاهش قیمت سهام تحت تاثیر قرار نمی گیرد اما در هنگام افزایش افزایش می یابد. شواهد اخیر نشان می دهد که این اتفاق در دوره قبل از بحران رخ داده است.11 البته می تواند مشکلات اضافی نمایندگی (تضاد منافع) بین سهامداران و مدیران و بین مدیران و معامله گران واسطه های مالی نیز وجود داشته باشد.

بنابراین موضوع اصلی در واقع مشوق ها و اصلاح چارچوب نظارتی است به طوری که عوامل خصوصی هزینه های اجتماعی بالقوه تصمیمات خود را بر دوش می کشند. اصلاحات نظارتی در حال انجام در صورتی موفق خواهد بود که اصول زیر را در بر بگیرد: وجود یک تنظیم کننده ریسک سیستمیک; مقررات استاندارد شده برای کلیه نهادهایی که خدمات بانکی را فراهم می کنند (برای جلوگیری از داوری نظارتی); حق بیمه ریسک و حوزه های فعالیت محدود مطابق با ویژگی های هر واسطه; الزامات سرمایه و نرخ هایی که ریسک سیستمیک را در نظر می گیرند; و یک رویکرد جامع که انگیزه های عوامل مختلف سیستم را در داخل و خارج از کشور در نظر می گیرد.

روند اصلاح الزامات نقدینگی و سرمایه (معروف به بازل سوم) و اصلاحات قانونی معرفی شده در اتحادیه اروپا و ایالات متحده در مسیر درست قرار دارند هر چند ممکن است محدودیت هایی داشته باشند. برای مثال قانون داد-فرانک به تصویب رسید در ایالات متحده در ماه جولای 2010 ایجاد کرده است انواع اقدامات به چین خصوصی و اجتماعی مشوق در محصولات ابتکاری و یا بازار. بانکهایی که مایل به انجام معاملات مشتق شده هستند اکنون باید به جای انجام معاملات مستقیم فرابورس که تحت نظارت فدرال هستند از تسویه مرکزی عبور کنند. از جمله اینکه این مقررات به دنبال جلوگیری از ضرر و زیان در صورت عدم موفقیت یک بازیگر اصلی در بازار فرابورس مبادلات پیش فرض اعتبار (سی دی) است که در برابر پیش فرض احتمالی وام یا اوراق قرضه محافظت می کند. این قانون همچنین استانداردها و قواعد محتاطانه ای را در مورد شفافیت ایجاد می کند که برای کمک به بازار اوراق بهادار نقش محوری خود را در تامین مالی اقتصاد بازیابی می کند. به عنوان مثال در حال حاضر مبتکران باید بخشی از ریسک اعتباری (5%) را حفظ کنند و انگیزه خوبی برای نظارت بر وام ها فراهم کنند. علاوه بر این این قانون یک سازمان حمایت از مصرف کننده برای کمک به بازگرداندن اعتماد سرمایه گذاران و غلبه بر تضاد منافع ایجاد کرده است که صنعت مالی را تحت تاثیر قرار داده است. این نمایندگی ممکن است در بهبود شفافیت برای مصرف کنندگان و سرمایه گذاران و تسهیل مقایسه محصولات و خدمات مالی توسط شرکت های مختلف و محدود کردن اثرات مخرب ابداعات که باعث افزایش کدورت می شود نقش مهمی داشته باشد.

با این حال, برخی از جنبه های سوال برانگیز از اصلاحات نظارتی وجود دارد. اصلاحات پیشنهادی برای حاکمیت شرکتی در بخش مالی در صورت عدم رفع مشکل ریشه ای مشوق های ایجاد شده توسط بیمه سپرده و کمک مالی موسسات تی تی تی اف ریسک هایی را به همراه مسوولیت محدود سهامداران را وادار می کند که از دیدگاه اجتماعی بیش از حد ریسک کنند. با توجه به اصلاحات بازار مطلوبیت محدودیت در فروش کوتاه و یا برهنه اتصال کوتاه تحمیل شده در برخی کشورها سوال برانگیز است با توجه به اینکه ریشه مشکل دستکاری بازار است.

نتیجه گیری

ابداعات مالی به بی ثباتی صنعت بانکداری و بازارهای مالی و کمک به اپراتورها برای رفع الزامات قانونی متهم شده است. اگرچه این اتهامات در برخی موارد درست است (مانند سو استفاده از برخی محصولات با ساختار پیچیده) اما مشکل اساسی واقعی فی نفسه ابداع نیست بلکه مقررات ناکافی است. مثلا, بازارهای مشتقات فراهم عوامل اقتصادی با فرصت برای پوشش ریسک و تابلوهای راهنما که اطلاعات پراکنده شناور در اطراف بازار متراکم, و این نقش را می توان با تجارت در بازارهای سازمان یافته حفظ, نظارت, و اطلاعات شفاف در معرض خطر مقابل. اوراق بهادار ابداعی است که به سرمایه گذاران امکان انتقال ریسک و تنوع را می دهد که به نوبه خود میزان اعتبار موجود در اقتصاد را افزایش می دهد. مشکلاتی که شناسایی شده اند از زنجیره ای از انگیزه های نامناسب در زمینه مقررات کمبود ناشی می شود.

ابتکار برای پیشرفت سیستم مالی ضروری است و این پیشرفت یک عنصر ضروری برای رشد اقتصادی است. چالش این است که یک چارچوب نظارتی ایجاد کنیم که به سیستم مالی و جهانی سازی اجازه می دهد تا در عین حال تعادل مناسب بین انگیزه های خصوصی و اجتماعی را ایجاد کند.

کتابشناسی

شین (2010), "نقدینگی و اهرم", مجله واسطه گری مالی 19(3), ص, 418-437.

اسپمن (2010)," دستمزد شکست: غرامت اجرایی در بیر استرنز و لیمن 2000-2008", مجله ییل در مورد مقررات 27(2), صص 257-282.

اسپمن (2010), "تنظیم حقوق بانکداران", مجله حقوق جورج تاون 98(2), صص 247-287.

(2009)," رمزگشایی بحران نقدینگی و اعتبار 2007-2008", مجله چشم اندازهای اقتصادی 23(1), صص 77-100.

شینکمن (2010), "قهرمانان دیروز: جبران خسارت و ریسک پذیری خلاق", میمو.

استافورد (2008)," اقتصاد مالی ساخت یافته", مقاله کاری 09-060, دانشکده بازرگانی هاروارد.

ایگ (2009), "گزارش ایگ در مورد اقتصاد اروپا 2009", مونیخ: سسیفو.

بانک مرکزی اروپا (2008), "بولتن ماهانه", فوریه 2008.

استولز (2009), "مشوق های مدیر عامل بانک و بحران اعتبار", مقاله کار مالی اکجی 256.

ویشنی (2010), "ابداعات مالی و شکنندگی مالی", مقالات کاری نبر 16068.

(2008), "وحشت وامهای بیپشتوانه", مقاله کاری دانشگاه ییل شماره 08-25.

صندوق بین المللی پول (2008), "گزارش ثبات مالی جهانی: حاوی خطرات سیستمیک و بازگرداندن سلامت مالی", مارس.

ویگ (2008), "اوراق بهادار منجر به غربالگری سهل انگاری بود? مدارک و شواهد از وام های وامهای بیپشتوانه", ایفا 2008 نشست مقاله.

(2005), "مالی و رشد: نظریه و شواهد", در پی.), کتاب رشد اقتصادی, امستردام: الزویر/ شمال هلند.

(2010),"در دفاع از بسیاری, اما نه همه,ابداعات مالی", مقاله کار موسسه بروکینگز.

(2006), " تا امور مالی ساخته شده جهان پر مخاطره?", مدیریت مالی اروپا 12 (4), صص 499-533.

روگوف (2009) این بار متفاوت است: هشت قرن حماقت مالی, پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون, پ. 496.

اوکونگو (2009), "بررسی تاثیر اوراق بهادار بر مصرف کنندگان, سرمایه گذاران, موسسات مالی و بازارهای سرمایه", مشاوره اقتصادی نرا.

(2009)," بازتاب هایی در مورد سنگ شمالی: بانکی که خبر از بحران مالی جهانی داد", مجله چشم اندازهای اقتصادی 23(1), صص 101-119.

(2008), اطلاعات و یادگیری در بازارهای, پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون.

(2010الف)," رقابت و ثبات در بانکداری", سسیفو وپ 3050, به زودی در سیاست های پولی تحت تلاطم مالی منتشر می شود, مجموعه مقالات کنفرانس سالانه بانک مرکزی شیلی.

(2010ب)," لا بحران مالی و لا رگولاچی ارگن", به زودی در مدیترانه ارمنو اقتصاد ارممیکو منتشر می شود.

* مرکز تحقیقات بخش دولتی و خصوصی در مدرسه کسب و کار. این متن برای گنجاندن در کتاب نوشته شده است اینوواچی ارگن. چشم اندازهای قرن 21 منتشر شده توسط بیبوا. من سپاسگزار برای کمک های تحقیقاتی بسیار عالی توسط کارلا پرکا و برای حمایت از صندلی ابرتیس مقررات هستم, رقابت و سیاست های عمومی.

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.